ما دنبال سلاح هستهای نمیرویم... ما دنبال آن چیزى میرویم که قدرتهاى سلطهگر حقیقتاً از آن باید بترسند، و من اعتقادم این است الان هم از همان می ترسند و آن، بیدار کردن روح حماسه و عزت اسلامى است در همهى امت اسلام. ما این کار را خواهیم کرد؛ این را بدانند.
امت اسلامى را که اتفاقاً از لحاظ وضعیت جغرافیا در نقطهى حساسى از دنیا هم قرار گرفتهاند - هم از لحاظ سوقالجیشى، هم از لحاظ اقتصادى و منابع طبیعى - علىرغم میل خودشان، مورد استثمار قرار می دهند. ما رسالتمان این است، همتمان این است که به دنیاى اسلام هشدار بدهیم. و این هشدار، مؤثر هم واقع شده؛ مىبینید در جا به جاى دنیاى اسلام، نفرت از سلطهگران، از سیطرهخواهان، از خصوص آمریکا، روزافزون است.
بیانات در رونمایی از ناوشکن جماران در سواحل خلیج فارس
نویسنده » » ساعت 11:44 عصر روز شنبه 90 فروردین 6
تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد که حسنیمبارک همان کسی است که در محاصرهی وحشتناک مردم غزه و در 22 روز کشتار زن و مرد و کودک غزه، همکار و امین و شریک اسرائیل و آمریکا بود.
[ولی امر مسلمین]
نویسنده » » ساعت 1:55 صبح روز چهارشنبه 89 بهمن 20
بیست و هفت تیر سالروز تاریخی پذیرش قطعنامه پایانی جنگ ایران و عراق است. پایانی بر ده سال فرهنگ پایداری.
خاطره ذیل رو استاد حجت الاسلام مهدی طائب، فرمانده جنگ سخت دیروز و فرمانده جنگ سختتر اما نرم امروز، در مصاحبه با امتداد گفتهاند.
یکی از سردارها به من میگفت: موقع پذیرش قطعنامه قرار شد هیأت دولت به اهواز بیایند و بچه ها را توجیه کنند با هواپیما آمده بودند، از فرودگاه تا محل برگزاری هم با ماشین کولردار آمدند، توی اتاق کولردار هم نشسته بودند، راهروی بین اتاق و محل جلسات کولر نداشت، خاتمی با یکی دیگر از وزیران به سمت سالن کولردار میرفت من و یکی دیگر از بچه ها پشت سر آنها بودیم و اینها متوجه ما نبودند، دیدم خاتمی به بغل دستیاش میگوید:بی کارند توی این گرما، ما را آوردهاند این جا تا به اعتراض اینها رسیدگی کنیم، خب اینها را به تهران می آوردند.
داخل سالن شدیم گفتم: آقایان من فهمیدم چرا امام قطعنامه را قبول کرد، لازم به گفتن نیست.
منبع: نشریه امتداد، شماره 52، خرداد 1389، ص 13
نویسنده » » ساعت 1:28 صبح روز سه شنبه 89 تیر 29
1. علی فریمانی. 13 اسفند 88:
ما هیچ ترسی از افکار مخالف نداریم. هرکسی هر حرفی را دارد می تواند بیاید و بیان کند. نترسیم از مطرح شدن افکار مخالف، ما منطقی قوی داریم.
2. علی فریمانی. 2 تیر 89 در پاسخ به مخالفین خود:
مشکلی جز حسینیان و کوچک اوف (کوچک زاده) در مجلس وجود ندارد.
(خطاب به کوچک زاده:) خفه شو و بتمرگ! پ ف ی و ز!
نویسنده » » ساعت 3:7 صبح روز پنج شنبه 89 تیر 3
نویسنده » » ساعت 1:52 صبح روز چهارشنبه 89 تیر 2
بسمه تعالی
پسرم، حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت ایام انسان متوجه میشود. من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند. من امید دارم که شما [با] مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی، با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس امارة بالسـوء، برای آتیه مورد استفاده واقع شوی. من علاوه بر نصیحت پدری پیر به شما امر شرعی میکنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی. من به شما امر میکنم که به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش به تحصیل علوم اسلامی انسانی بپرداز. از خداوند تعالی توفیق شما و همه محصلین را خواستارم.
9 رجب 1401 روحالله الموسوی الخمینی
«صحیفه امام، جلد 14 ، ص345»
حضور سید حسن خمینی و سران فتنه در مجلس عروسی پسر میردامادی
----------------------------------------------------
پی نوشت:
به نظر شما سید حسن خمینی به امام مربوط می شود یا نه؟
نویسنده » » ساعت 1:26 صبح روز شنبه 89 خرداد 8
جلد 20 صحیفه امام . صفحه 397
موضوع : حکم اعدام شخص مفسد
مخاطب : موسوی اردبیلی . سید عبدالکریم . رئیس دیوانعالی کشور
بسمه تعالی
حضرت آیت الله العظمی امام خمینی دام عزه
اعدام شخص مفسد که در نظر مبارک مورد احتیاط است به نظر آیت الله منتظری جائز است و این مسئله در محاکم قضایی مورد احتیاج است . اگر اجازه میفرمائید در مراجع قضایی طبق نظر ایشان عمل شود . ادام الله عمرکم الشریف 9/7/66
بسمه تعالی
مجازید بر طبق نظر شریف ایشان عمل نمائید .
روح الله الموسوی الخمینی
-----------------------------------------------------
پی نوشت:
شنیده اید که می گویند ... یقه صاحب خانه را میگیره؟! حالا شده ماجرای وارثان شیخ مطرود که میگویند شیخشان مخالف اعدام منافقین بوده!!! و با وجود چنین اسناد محکمی، ابایی هم از ژست گرفتن های روشنفکرمابانه ندارند.
نویسنده » » ساعت 1:10 صبح روز پنج شنبه 89 خرداد 6
خواهر یکی از قربانیان گروهک ریگی: دوست دارم وقتی ریگی را دیدم توی صورتش نگاه کنم و …!
کار دیگری که از دستم برنمیآید، ما قانون داریم!
نویسنده » » ساعت 2:9 صبح روز شنبه 88 اسفند 8
یادتان هست اولین بار در جواب سؤال «یک کیلو آهن سنگینتر است یا یک کیلو پنبه»، چه گفتهاید؟ خیلیهامان بیمعطلی جواب دادهایم: «آهن» و بعد که با خندهی سؤالکنندهمان مواجه شدهایم، یک کم فکر کردهایم و فهمیدهایم عجب اشتباه مضحکی کرده بودیم.
دلیل این اشتباه ساده است. آهن وزن مخصوصش بیشتر از پنبه است، به خاطر همین یک حجم یکسان از آهن و پنبه، وزنشان تفاوت زیادی دارد. احتمالاً خیلی از ما، در جواب این سؤال، ناخواسته و به اشتباه، حجم یکسانی برای آهن و پنبه تصور کردهایم و بعد بدون هیچ تردیدی، به این نتیجه رسیدهایم که آهن باید سنگینتر باشد.
خیلی چیزهای دیگر دور و بر ما هستند که ما همین معامله را باهاشان میکنیم؛ مثلاً به فروشندهای که دو کیلو و 700گرم پرتقال را به جای سه کیلو به ما میدهد، کمتر حساسیت نشان میدهیم تا کسی که دور از چشم فروشنده، دو تا پرتقال میدزدد. یا آنقدر که دزدی را تقبیح میکنیم، عملاً غیبت را -که از زنا بدتر دانسته شده است- بد نمیدانیم.
برای ما کسانی که رو بازی میکنند و خباثتشان را پنهان نمیکنند، منفورترند از کسانی که همین گروه خبیث را رهبری میکنند، اما خباثتشان را پنهان میکنند. هر جا که بحث خون و درگیری و خشونت و زد و خورد و کشت و کشتار باشد، بیشتر خونمان به جوش میآید تا جایی که بحث تحریف افکار و عقیده و ایدئولوژی باشد.
اصولاً از قدیم، با چاقو سر بریدن را جنایتکارانهتر از با پنبه سر بریدن میدانستیم. هر چند هر دو سر بریدن باشند!
حساسیت ما نسبت به سختافزارها بیشتر است تا نرمافزارها. شاید برای همین باشد که نسبت به حملهی نظامی خیلی بیشتر حساسایم تا حملهی نرم فرهنگی. درست است که اولی در گسترهی محدودی از زمان، خیلی چیزها را یکباره به هم میریزد و از بین میبرد، ولی دومی ریشهها را سست میکند و کل مجموعه را بر باد میدهد؛ گرچه در مدت زمانی طولانیتر. بین جنگ سختافزاریای که صدام هشتسال علیه کشور داشت، با جنگنرمافزاریای که دستکم سیسال غرب نسبت به ایران دارد، کدامیک میتواند یک نظام را از ریشه مضمحل کند؟
منبع: دنیای راه راه
نویسنده » » ساعت 2:39 صبح روز پنج شنبه 88 اسفند 6
الیوم یئس الذین کفروا من دینکم امروز کسانی که کفر ورزیدند ناامید شدند
نویسنده » » ساعت 2:41 صبح روز جمعه 88 بهمن 23