یادتان هست اولین بار در جواب سؤال «یک کیلو آهن سنگینتر است یا یک کیلو پنبه»، چه گفتهاید؟ خیلیهامان بیمعطلی جواب دادهایم: «آهن» و بعد که با خندهی سؤالکنندهمان مواجه شدهایم، یک کم فکر کردهایم و فهمیدهایم عجب اشتباه مضحکی کرده بودیم.
دلیل این اشتباه ساده است. آهن وزن مخصوصش بیشتر از پنبه است، به خاطر همین یک حجم یکسان از آهن و پنبه، وزنشان تفاوت زیادی دارد. احتمالاً خیلی از ما، در جواب این سؤال، ناخواسته و به اشتباه، حجم یکسانی برای آهن و پنبه تصور کردهایم و بعد بدون هیچ تردیدی، به این نتیجه رسیدهایم که آهن باید سنگینتر باشد.
خیلی چیزهای دیگر دور و بر ما هستند که ما همین معامله را باهاشان میکنیم؛ مثلاً به فروشندهای که دو کیلو و 700گرم پرتقال را به جای سه کیلو به ما میدهد، کمتر حساسیت نشان میدهیم تا کسی که دور از چشم فروشنده، دو تا پرتقال میدزدد. یا آنقدر که دزدی را تقبیح میکنیم، عملاً غیبت را -که از زنا بدتر دانسته شده است- بد نمیدانیم.
برای ما کسانی که رو بازی میکنند و خباثتشان را پنهان نمیکنند، منفورترند از کسانی که همین گروه خبیث را رهبری میکنند، اما خباثتشان را پنهان میکنند. هر جا که بحث خون و درگیری و خشونت و زد و خورد و کشت و کشتار باشد، بیشتر خونمان به جوش میآید تا جایی که بحث تحریف افکار و عقیده و ایدئولوژی باشد.
اصولاً از قدیم، با چاقو سر بریدن را جنایتکارانهتر از با پنبه سر بریدن میدانستیم. هر چند هر دو سر بریدن باشند!
حساسیت ما نسبت به سختافزارها بیشتر است تا نرمافزارها. شاید برای همین باشد که نسبت به حملهی نظامی خیلی بیشتر حساسایم تا حملهی نرم فرهنگی. درست است که اولی در گسترهی محدودی از زمان، خیلی چیزها را یکباره به هم میریزد و از بین میبرد، ولی دومی ریشهها را سست میکند و کل مجموعه را بر باد میدهد؛ گرچه در مدت زمانی طولانیتر. بین جنگ سختافزاریای که صدام هشتسال علیه کشور داشت، با جنگنرمافزاریای که دستکم سیسال غرب نسبت به ایران دارد، کدامیک میتواند یک نظام را از ریشه مضمحل کند؟
منبع: دنیای راه راه